درگاه نشر آثار سعید فرض پور

نوشته های داستانی و غیر داستانی

درگاه نشر آثار سعید فرض پور

نوشته های داستانی و غیر داستانی

سعید فرض پور، نویسنده و مدرس داستان نویسی است که حرفه خود را از ۹ سالگی شروع کرده. حوزه فعالیت او ژانر فیکشن فانتزی است. سه گانه ی رویافروش را طی هفده سال نگاشته و از سال ۱۳۹۴ مشغول به آموزش هنر جویان داستان نویسی است.
نشانی پایگاه رسمی saeedfarzpour.com
نشانی پایگاه نشر آثار saeedfarzpour.ir

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مرگ» ثبت شده است

من نگاهم به نگاهت گره خورده، تو را می‌بینم، می‌شنوم، می‌فهمم.
من برای آنچه تو برایم انجام دادی از تو سپاسگزارم.
برای همه‌ی محبت‌ها، مهربانی‌ها، شادی‌ها.
اکنون که جسمم آرام گرفته، روحم آزاد است تا تو را آنگونه که بودی ببینم؛ زیبا، پرشکوه، با وقار، مهربان.
و مهربانی ستاره ای بود درخشان، میان نور وجودت که درخشش برای من روشنی بخش بود. اینک در مسیر سبزم قدم خواهم زد و روزی تو را آن سوی دروازه‌های نور، دوباره خواهم دید، بدون هیچ درد و رنجی، شاد و خندان همان گونه که همیشه با هم بودیم.
سعید فرض پور.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۰۰ ، ۱۲:۳۱
سعید فرض پور

در تمام سال‌های زندگی، مورد تمسخر عوام بودم. همیشه آنها یک سوی جاده بودند و من تنها، سوی دیگر جاده. گاهی مسافرانی شبیه خود را میدیدم که مثل من خلاف جهت در حرکت بودند اما خب آنها هم در مسیر های مختلف زندگی می‌رفتند و ناپدید می‌شدند. این تنهایی و جاده ی خالی از همسفر همیشه آزار دهنده بود تا اینکه روزی خورشید با من صحبت کرد. گفت جدا از خور و خواب خشم و شهوتی. برای همین است که مورد تمسخری. خورشید شراره‌های روشنایی‌اش را بر سینه‌ام تابانید و گفت:« به درون بنگر.» سالها گذشت تا مفهوم کلام خورشید را یافتم. من ندای وجدانم را می‌شنیدم، و وجدان صدای خداست. "آن را که رو به سوی نور بود دیگران تاریک می‌دیدند."
سعید فرض پور.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۰۰ ، ۲۲:۵۹
سعید فرض پور

برای من که سی و چند سال از عمرم گذشته زندگی معنای متفاوتی پیدا کرده. قدیمتر ها وقتی بزرگی با من صحبت میکرد نمیتوانستم خودم را جای ذهن او قرار بدهم اما اکنون میتوانم. وقتی با دوستانی کوچکتر از خودم صحبت میکنم فورا دوران گذشته ام به یادم می آید. از منظر چشمهایشان به خودِ بزرگسالم نگاه میکنم و همینطور وقتی با پیر مردها حرف میزنم درک میکنم که چه صدای سکوتی در میان نگاهشان سو سو میزند. انگار که آنها هم خود را در سن و سال من تصور می‌کنند. زندگی از دید من همین است. جاده ای بین دو واقعه، زندگی و مرگ که در این مسیر همه ی مرگ ها و زندگی ها، سختی ها و آسانی ها، وصال ها و فراق ها، و یک عالمه، ها های دیگر به سراغت میاید تا به تو بفهماند زندگی فراتر از همه این، ها هاست.
سعید فرض پور.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۰۰ ، ۱۶:۳۶
سعید فرض پور